در فرایند خلق یک عکس، این اندیشه عکاس است که اثری پررنگ دارد. حتی در عکسهایی که قرار است یک نسخه از واقعیت موجود یا در حال اتفاق را ثبت کنند (اصطلاحا چنین عکسهایی را آبژکتیو میگویند)، یعنی بازهم این چشمان پشت دوربین است که انتخاب میکند از چه زاویه، چه زمان و چه لحظهای شاتر دوربینش را بفشارد. اما جایی حضور اندیشه فردی در عکس به شدت پررنگ است.
اینجا مخاطب با تعبیر شخصی عکاس روبه روست (چنین عکسهایی را اصطلاحا سوبژکتیو میگویند). شاید بتوان گفت از این نقطه عکاسی وارد هنر میشود، زیرا عنصر تخیل نقشی بسزا در آن دارد. مهران مافی بردبار، عکاس جوان، باتجربه و موفق ایرانی اهل قزوین، از آن دسته عکاسانی است که در خلق عکس هایش تعبیر و دریافت شخصی خودش را به عکس هایش الصاق میکند. این دسته از عکاسان نسخه خودشان را از جهان به مخاطب ارائه میکنند.
این عکس مهران مافی بردبار یکی از عکسهایی است که با وجود سادگی ظاهری، به راحتی میتواند ذهن مخاطب را درگیر خودش کند. عکس تصویر نقاشی شده یک جانور خزنده را روی تخته سنگی در دامن یک کوه نشان میدهد، اما در نگاه اول مخاطب تصور میکند این حیوان روی آن تخته سنگ به صورت واقعی نشسته است. این اتفاق به یمن انتخاب هوشمندانه زمینه سیاه وسفید عکس است.
به صورت کلاسیک شاخصههای متفاوتی برای رنگی نشان دادن یا سیاه وسفیدکردن عکسها گفته شده است، اما از نظر نگارنده کشف قدرت هرکدام از این دو مود رنگی به تجربه عکاس برمی گردد. تبدیل کردن زمینه رنگی این عکس به سیاه وسفید که به تیرگی کوهها و روشنی نقاشی حیوان منجر شده است، مهمترین وجه پویایی این عکس است.
کوه سکوت کرده است و نقش حیوان با مخاطب سخن میگوید! حالا ما با عکسی روبه رو هستیم که زبانی استعاری یافته است. استعاره از زیستگاهی که روزگاری محل زیستن این خزنده بوده است و امروز به دست دخالتهای انسانی اثری از آن نیست به جز نقشی بر یک تخته سنگ.
شاید این سؤال پیش بیاید که در واقعیت هم این کوه و آن نقش آنجا وجود دارند و بیننده درحال عبور میتواند آن را ببیند، اما پاسخ این است که در حالت عادی و در میان خاکستری و قهوهای کوه و البته زاویه عبور انسان، این منظره هیچ وقت خودش را این چنین به چشمانی تحمیل نمیکند. آنچه پیش روی من و شماست، از کوره اندیشه عکاس و جهان بینی او گذشته، در او دمیده شده و جان گرفته است.